Introduction of Rostam and Sohrab: Two Mythical Heroes in Iranian Literature
فوریه 3, 2024آنتوان چخوف، یگانهی ادبیات روسیه، به خاطر داستانهای کوتاه طنزآمیز و استادانهاش شهرت جهانی یافته است. آثار او سرشار از ظرافت، عمق و بصیرت هستند و تا به امروز الهامبخش نویسندگان بیشماری در سراسر دنیا بودهاند.
چخوف در طول دوران پرفرازونشیب نویسندگی خود، رهنمودهای ارزشمندی را به نسلهای آینده نویسندگان هدیه کرد. مشهورترین این رهنمودها شش اصل طلایی داستاننویسی او هستند که در ادامه به شرح و بسط آنها میپردازیم:
اصل اول: ایجاز، عصاره ناب داستان
در داستان خود، ایجاز را سرلوحه کارتان قرار دهید. به خاطر داشته باشید که هر کلمه باید وزنی داشته باشد و به پیشبرد داستان کمک کند. از توضیحات غیرضروری و شاخههای فرعی داستانی که خواننده را از مسیر اصلی دور میکنند، پرهیز کنید. داستان کوتاه فضایی برای اطاله کلام و حاشیهپردازی ندارد.
چخوف در این باره میگوید: “ایجاز، خواهر استعداد است.” او معتقد بود که یک داستان کوتاه قوی باید در عین کوتاهی، حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد و خواننده را با سیل عظیمی از کلمات غرق نکند.
برای دستیابی به ایجاز، موارد غیرضروری را حذف کنید، جملات را کوتاه و فشرده کنید و از زبان دقیق و گویا استفاده کنید. به یاد داشته باشید که هر کلمه اضافی، بار داستانتان را سنگینتر میکند و ممکن است خواننده را از ادامه مطالعه بازدارد.
اصل دوم: شخصیتهای زنده و پویا، قلب تپنده داستان
شخصیتهایتان را واقعی و باورپذیر بسازید. به آنها عمق ببخشید و به خواننده اجازه دهید تا با آنها همذاتپنداری کند. شخصیتهایتان باید دارای خصوصیات، انگیزهها و اهداف قابلدرک باشند.
چخوف در این زمینه میگوید: “شخصیتها باید مانند ستارگان در آسمان بدرخشند.” او معتقد بود که شخصیتها مهمترین عنصر در یک داستان هستند و باید به گونهای پرداخت شوند که در ذهن خواننده ماندگار شوند.
برای خلق شخصیتهای قوی، به جزئیات توجه کنید، رفتارها و گفتار شخصیتها را به دقت توصیف کنید و به آنها درونیات و احساسات ببخشید. شخصیتهایتان باید طوری رفتار کنند و حرف بزنند که انگار موجودات زندهای هستند که در دنیای داستان شما نفس میکشند.
اصل سوم: تمرکز بر یک موضوع، قطبنمای داستان
داستان خود را بر روی یک موضوع واحد متمرکز کنید و از انحراف از آن بپرهیزید. هر عنصری که در داستان میآورید باید به موضوع اصلی مرتبط باشد. به یاد داشته باشید که یک داستان متمرکز، خواننده را مجذوب خود میکند و تا انتها با او همراه نگه میدارد.
چخوف در این باره میگوید: “یک داستان کوتاه باید مانند یک میخ باشد که به دیوار کوبیده میشود.” او معتقد بود که یک داستان قوی باید حول یک موضوع محوری بچرخد و تمام عناصر داستان باید در خدمت آن موضوع باشند.
برای تمرکز بر یک موضوع، ابتدا موضوع اصلی داستان خود را به طور واضح مشخص کنید، سپس تمام عناصر داستان را با این موضوع تطبیق دهید و هر چیزی که به موضوع اصلی مرتبط نیست را حذف کنید. به یاد داشته باشید که یک داستان متمرکز، داستانی منسجم و یکپارچه است که خواننده را به دنبال خود میکشاند.
اصل چهارم داستاننویسی چخوف: نشان دادن، نه گفتن
در اصل چهارم، چخوف بر اهمیت نشان دادن به جای گفتن در داستاننویسی تأکید میکند. به جای اینکه صرفاً احساسات و صفات شخصیتهایتان را شرح دهید، باید آنها را به طور ملموس به خواننده نشان دهید.
برای این کار میتوانید از توصیفات حسی و دقیق، زبان بدن و لحن شخصیتها، اعمال و رفتار آنها و تعاملاتشان با یکدیگر و با محیط اطراف استفاده کنید.
به عنوان مثال، به جای اینکه بگویید “شخصیت غمگین بود”، میتوانید صحنهای را توصیف کنید که در آن شخصیت اشک میریزد، شانههایش خمیده است و با لحنی غمزده صحبت میکند.
با نشان دادن به جای گفتن، داستان شما زندهتر و باورپذیرتر میشود و خواننده را بیشتر درگیر خود میکند.
در اینجا چند نمونه از چگونگی نشان دادن به جای گفتن در داستان آورده شده است:
- به جای اینکه بگویید “او عصبانی بود”، میتوانید بگویید: “رگهای گردنش متورم شد، مشتش را گره کرد و دندانهایش را به هم فشرد.”
- به جای اینکه بگویید “او ترسیده بود”، میتوانید بگویید: “لرزید، نفسش تند شد و رنگ از صورتش پرید.”
- به جای اینکه بگویید “او خوشحال بود”، میتوانید بگویید: “لبخندی از ته دل زد، چشمانش برق زد و در آغوش دوستش پرید.”
با تمرین و دقت، میتوانید مهارت نشان دادن به جای گفتن را در داستانهایتان ارتقا دهید و داستانهایی خلق کنید که خواننده را مجذوب خود کنند و تا مدتها در ذهن او باقی بمانند.
اصل پنجم: لحن مناسب، نوای داستان
لحن داستان خود را با توجه به موضوع و شخصیتها انتخاب کنید. لحن میتواند طنز، غمانگیز، جدی یا ترکیبی از آنها باشد.
چخوف در این باره میگوید: “لحن داستان مانند لباس است. باید به شخصیت و موقعیت داستان بیاید.” او معتقد بود که لحن مناسب میتواند به داستان شما عمق و تأثیرگذاری ببخشد.
برای انتخاب لحن مناسب، ابتدا موضوع و شخصیتهای داستان خود را بشناسید، سپس لحنی را انتخاب کنید که به بهترین وجه آنها را منعکس میکند. به عنوان مثال، اگر داستان شما طنزآمیز است، از لحنی شوخطبعانه و گزنده استفاده کنید.
اصل ششم: ابهام در پایان، دریچهای به سوی تأمل
همیشه نیازی نیست که به تمام سؤالات خواننده در پایان داستان پاسخ دهید. گاه، ابهام در پایان میتواند تأثیرگذارتر باشد و به خواننده اجازه دهد تا برداشت خود را از داستان داشته باشد.
چخوف در این زمینه میگوید: “هدف داستان، پاسخ دادن به سؤالات نیست، بلکه برانگیختن تفکر است.” او معتقد بود که یک داستان قوی باید خواننده را به فکر وادارد و تا مدتها بعد از خواندن داستان، در ذهن او باقی بماند.
برای ایجاد ابهام در پایان، میتوانید از پایانی باز استفاده کنید، سرنوشت برخی از شخصیتها را مبهم بگذارید یا سؤالاتی را در ذهن خواننده باقی بگذارید. به یاد داشته باشید که یک پایان مبهم، خواننده را به تفکر و تأمل وامیدارد و داستان را در ذهن او ماندگار میکند.
علاوه بر این شش اصل، چخوف نکات ارزشمند دیگری نیز در مورد داستاننویسی ارائه کرده است. به عنوان مثال، او بر اهمیت مطالعه آثار نویسندگان بزرگ تأکید میکرد و معتقد بود که یک نویسنده باید زندگی را به دقت مشاهده کند و از تجربیات خود در داستانهایش استفاده کند.